زندگی به رنگ خدا



حدیث

ثواب زدودن غم از دل مؤمن


1. مَن نَفَّسَ عَن أخیهِ المؤمِنِ کُربَةً مِن کُرَبِ الدنیا ، نَفَّسَ اللّه ُ عَنهُ سَبعینَ کُربَةً مِن کُرَبِ الآخِرَةِ .» (لکافی : 2/200/5 .)

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که اندوهى از اندوههاى دنیا را از برادر مؤمن خود بزداید ، خداوند هفتاد اندوه از اندوههاى آخرت را از او بزداید .


2. مَن نَفَّسَ عَن مؤمنٍ کُربَةً نَفَّسَ اللّه ُ عَنهُ کُرَبَ الآخِرَةِ ، و خَرَجَ مِن قَبرِهِ و هُو ثَلِجُ الفُؤادِ .» [الکافی : 2/200/4.]

امام صادق علیه السلام : هر که غمى از مؤمنى بزداید ، خداوند اندوههاى آخرت را از او برطرف سازد و از گورش خنک دل بیرون آید .


3. إذا بَعَثَ اللّه ُ المؤمنَ مِن قَبرِهِ خَرَجَ مَعهُ مِثالٌ یَقدُمُ أمامَهُ ، کُلَّما رَأى المؤمنُ هَوْلاً مِن أهوالِ یَومِ القِیامَةِ قالَ لَهُ المِثالُ : لا تَفزَعْ و لا تَحزَنْ··· فیقولُ لَهُ المؤمنُ :··· مَن أنتَ ؟ فیقولُ: أنا السُّرورُ الذی کُنتَ أدخَلتَ على أخیکَ المؤمِنِ .» [الکافی : 2/200/4.]

امام صادق علیه السلام : چون خداوند مؤمن را از گورش درآورد مثالى با او خارج شود که در جلو او راه مى رود و هرگاه مؤمن یکى از صحنه هاى هراس انگیز روز قیامت را ببیند آن مثال به او گوید : نترس و غم به خود را مده . . . مؤمن به او گوید : . . . تو کیستى؟ مثال گوید : من همان شادى و سرورى هستم که به برادر مؤمنت رساندى .


4.  أیُّما مُؤمِنٍ نَفَّسَ عَن مُؤمِنٍ کُربَةً و هُو مُعسِرٌ یَسَّرَ اللّه ُ لَهُ حَوائجَهُ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ .» [الکافی : 2/200/5 .]

امام صادق علیه السلام : هر مؤمنى که گرفتارىِ مؤمن تنگدستى را رفع کند ، خداوند حاجت هاى او را در دنیا و آخرت آسان (برآورده) سازد .


5. مَن فَرَّجَ عن مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللّه ُ عن قَلبِهِ یَومَ القِیامَةِ» [الکافی : 2/200/4.]

امام رضا علیه السلام : هر که غم و نگرانى مؤمنى را بزداید ، خداوند در روز قیامت گره غم از دل او بگشاید .


 6. مَن فَرَّجَ عن مُؤمِنٍ کُربَةً مِن کُرَبِ الدنیا فَرَّجَ اللّه ُ عَنهُ کُربَةً مِن کُرَبِ الآخِرَةِ . [بحار الأنوار : 74/233/28.]

امام رضا علیه السلام : هر که غمى از غمهاى دنیا را از دل مؤمنى برطرف سازد، خداوند غمى از غمهاى آخرت را از دلش بزداید .




ریشه اشتباهات

اگر نگاه به صفحات حوادث رومه‌ها بیاندازیم می‌بینیم که افراد با کمی بی دقّتی در زندگی شان دچار چه اشتباهات شده است که بعد از افتادن در دام پلیس و اظهار پشیمانی می‌کنند و می‌گویند گاش هیچ وقت فلان کار را نمی‌کردند و یا با فلانی دوست نمی‌شدند و یا کاش کمی صبر می‌کردند و یا با کسی که تخصص در این زمینه داشت م می‌کردند و یا در باره این مسئله بیشتر جستجو می‌کردند و از افراد با تجربه می‌پرسیدند و ای کاش و ای کاش و ای کاش که پر است زندگی ما از این ای کاش­ها.

و اگر بخواهیم سری به صفحات پرونده‌های آخرت بزنیم باز گزارشات وحیانی نشان می‌دهد که در قیامت نیز پی به اشتباهات زندگی دنیایی‌مان بریم و آرزو می‌کنیم که ای‌گاش خدا فرصت دوباره می‌داد و خودمان را اصلاح می‌کردیم و یا درسبک زندگی مان کمی رنگ خدایی می‌دادیم، و ای کاش با فلانی دوست می‌شدم و با فلانی دوست نمی­شدم. و هزاران ای کاش های که دیگر سود به زندگی مان ندارد.

و اگر بخواهیم در زندگی دنیایی و اخروی مان گرفتار مشکلات ناشی از اشتباهات و بی­دقتی مان نشویم باید به ریشه یابی اشتباهات مان پرداخته و از راهکارهای برون رفت از آن را بیابیم؛ تا در پیچ و خم های زندگی کمتر لغزش داشته باشیم. این تحقیق به گوشه از ریشه یابی و راه های برون رفت از مشکلات رایج در زندگی روز مره ما پرداخته است.

اگر دوست دارید این مقاله را بخوانید به لینک زیر سر بزنید و یا دانلود نمایید

خواندن در

سایت انجمن فرهنگی یاسین 

دانلود از سایت دانشوران حوزه علیمه قم 

ریشه اشتباهات ما در زنده گی و راه های برون رفت از آن


حفظ دین

حفظ دین

ازدواج به خودی خود امری مستحب است، ولی گاهی به جهت نذر، عهد، قسم و یا برای رسیدن به واجب دیگر، یا جلوگیری از ضرر و معصیت و. واجب می شود.[1] پس، از جمله اهداف ازدواج، رعایت امور شرعی و انجام وظیفه دینی اعمّ از واجب و مستحب است [2] تا بدین وسیله، پاکی و طهارتِ نفس و آرامش روحی و روانی بطور کامل حاصل گردد و آدمی از خطر انحراف، آلودگی و گناه حفظ شود. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:


مَنْ احَبَّ أَنْ یلْقَی اللَّهَ طاهِراً مُطَهَّراً فَلْیلْقَهُ بِزَوْجَةٍ»[3]


هر کس دوست دارد خدا را با طهارت و پاکیزگی ملاقات کند، با داشتن همسر او را ملاقات کند.


بهترین راه برای حفظ عفت، ازدواج کردن در اولین فرصت ممکن است و هرگونه سهل انگاری در این مورد به زیان انسان تمام می شود. این ضرورت در دوره جوانی بیشتر احساس می شود، چون در دوره جوانی که هنگام هیجان غریزه جنسی است، بهترین راه برای منحرف کردن یک جوان، استفاده از این غریزه و جاذبه های جنسی است. انسان با داشتن همسر و با تسکین غریزه جنسی، جاذبه های منحرف کننده را کمرنگ می بیند، و براحتی می تواند عفت خود را حفظ کند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره فرمود:


ایما شابٍّ تَزَوَّجَ فِی حَداثَةِ سِنِّهِ عَجَّ شَیطانُهُ: یا وَیلَهُ! عَصِمَ مِنّی دینَهُ»[4]


هر جوانی که در ابتدای جوانی ازدواج کند، شیطان او فریاد می کشد: ای وای! دینش را از دست من در امان داشت.


البتّه، تأثیر ازدواج در حفظ دین به این معنا نیست که تمام زمینه های فساد در انسان


متأهل از بین می رود، بلکه او نیز باید در حفظ پاکدامنی خود بکوشد. پیامبر صلی الله علیه و آله در این باره فرمود:


اذا تَزَوَّجَ الْعَبْدُ فَقَدْ احْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ فَلْیتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْباقی »[5]


هرگاه بنده ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ کرده است، پس در نیم دیگر باید تقوای الهی پیشه کند.

منبع: برگرفته از خلاق خانواده، ج 2، ص: 32 و

دانشنامه حوزه

------------

[1] - ر. ک: عروةالوثقى، سید محمدکاظم طباطبایى یزدى، کتاب النکاح، مسأله 3 و 4


[2] - از این رو، گفته‏اند: استحباب ازدواج با یک بار زن گرفتن از بین نمى‏رود، بلکه تعدّد ازدواج چه دائم و چه موقّت مستحب‏است. ر. ک: همان، مسأله 2


[3] - بحارالانوار، ج 103، ص 220


[4] - کنز العمّال، ج 16، ص 276


[5] - بحارالانوار، ج 103، ص 219


حاجت خواستن


 مردی از مسلمانان مدینه به شخصی بدهکار شد و نتوانست قرض خود را ادا کند، از طرفی طلبکار اصرار داشت که او قرضش را بپردازد، آن مرد برای چاره‌جویی به حضور امام حسین علیه‌السلام آمد.


 هنوز سخنی نگفته بود که امام حسین علیه‌السلام دریافت او برای حاجتی آمده است. برای اینکه آبروی او حفظ شود، به او فرمود: آبروی خود را از سوال و درخواست رویاروی  و مستقیم نگهدار، نیاز خود را در نامه‌‌ای بنویس که به خواست خدا آنچه تو را شاد کند، به تو خواهم داد.»


او در نامه‌ای نوشت: ای ابا عبدالله! فلان کس پانصد دینار از من طلب دارد و اصرار دارد که طلبش را بگیرد، لطفا با او صحبت کن تا وقتی که پولدار شوم، به من مهلت دهد.»


امام حسین علیه‌السلام پس از خواندن نامه او، به منزل خود رفت و کیسه‌ای محتوی هزار دینار آورد و به او داد و فرمود: با پانصد دینار این پول، بدهکاری خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، به زندگی خود سرو سامان بده و جز به نزد سه نفر به هیچ کس حاجت خود را مگو:


 1- مومن و دین دار؛ که دین نگهبان او است.


 2- جوانمرد؛ که به خاطر جوانمردی حیا می‌کند.


 3- صاحب اصالت خانوادگی؛ که می‌داند تو به خاطر نیازت، دوست نداری آبروی خود را از دست بدهی، او شخصیت تو را حفظ می‌کند و حاجتت را روا می‌سازد. 


منبع: تحف ‌العقول ص 251


سبک زندگی رضوی

بهداشت دهان


دندان‌‌های تمیز و سفید علاوه بر سلامت جسمی، در زیبایی ظاهری افراد نیز مؤثّر است. پیامبر اسلام(ص) فرمودند:


جبرئیل، مرا چنان به مسواک زدن سفارش کرد که گمان بردم آن‌را واجب خواهد کرد[1].


از سوی دیگر، بوی بد دهان مانع ارتباط بهتر با دیگران است و در طرف مقابل، بوی مطبوع دهان و رعایت بهداشت دندان‌ها زمینة ارتباط بهتر را فراهم می‌آورد. اسلام برای روابط اجتماعی اهمیّت زیادی قائل است. از نظر اسلام، اهمیّت استشمام بوی خوش از دهان انسان مسلمان به اندازه‌‌ای است که با وجود سفارش بسیار اسلام برای حضور در مسجد، کسی‌که دهانش بوی ناخوشایندی مانند بوی سیر یا پیاز بدهد، حقّ حضور در مسجد را ندارد[2].


ابو ایوب انصاری، شبی میزبان نبی گرامی اسلام(ص) بود. برای آن حضرت غذایی همراه سیر و پیاز آماده و به محضرشان آورد.


 حضرت از آن غذا نخوردند. وقتی دلیل را جویا شد، حضرت فرمودند: به‌خاطر بوی غذا آن‌را نخوردم[3].»


معمر‌بن خلاد گوید: حضرت رضا(علیه السلام) فرمودند: سزاوار نیست انسان حتی یک روز استعمال بوی خوش را ترک کند، اگرقدرت نداشت یک روز در میان خود را خوشبو کند و اگر باز هم نتوانست در روز جمعه حتماً بوی خوش استعمال کند»[4].


حضرت رضا(علیه السلام) مانند پزشکی حاذق، مسائل بهداشتی را متذکر شده و در ارتباط با بهداشت دهان و دندان می‌‌فرمایند:


مسواک‌‌زدن نور چشم را بیشتر می‌‌کند. مو را می‌‌رویاند و آب‌‌ریزش چشم را از میان می‌‌برد. مرغوب‌‌ترین چیزی که با آن مسواک می‌‌زنی بوتة اراک است که دندان را تمیز، دهان را خوشبو و لثه‌‌ها را محکم می‌کند. در برابر پوسیدگی دندان‌ها مفید است، هر گاه به‌مقدار اعتدال مصرف شود؛ امّا زیاده‌‌روی در استفاده از آن، دندان‌ها را نازک و لق و ریشة آنها را  سست می‌‌کند.


پس هر که می‌‌خواهد دندان‌‌های سالم خود را نگه دارد، مقدار مساوی از شاخ سوختة بز کوهی، گزمازگ (میوة درخت گز)، مشکک گل، سنبل رومی، حب الاثل و یک‌چهارم این مقدار، نمک اندرانی (بلور) بردارد، همه را بکوبد و با این مخلوط مسواک بزند که دندان‌ها را محکم می‌‌سازد و از ریشة دندان‌ها در برابر آفت‌‌هایی که می‌‌رسد محافظت می‌‌کند.


هر که می‌‌خواهد دندان‌هایش سفید باشد، مقداری نمک بلور و به همان مقدار کف دریا بردارد، خوب پودر کند و با آن مسواک بزند[5].


همچنین معمَّر‌بن خلاد از امام رضا(علیه السلام) روایت کرده است حضرت هنگامی‌که در خراسان بودند پس از خواندن نماز صبح، در مکان خواندن نمازشان می‌‌نشستند و کیسه‌‌ای را که در آن چند مسواک بود می‌‌آوردند و با همة آنها مسواک می‌‌زدند. سپس مقداری کندر می‌‌آورند و حضرت آن‌را می‌‌جویدند، سپس این‌کار را به پایان رسانده، نزد او قرآنی می‌‌آوردند و از روی آن تلاوت می‌‌فرمودند[6].

پی‌نوشت========================

 [1] . صدوق، الامالی، ص 428.


 [2] . طوسی، تهذیب الاحکام، ج 3، ص 255.


 [3] . مقریزی، امتاع الاسماع، ج 7، ص 309.


 [4] . کلینی، الکافی، ج 6، ص 510؛ صدوق، الخصال، ج 2، ص 392؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 86، ص 346.


 [5] . طب الرضا†، ص 50.


 [6] . صدوق، الفقیه، ج1، ص504؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص305؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 83، ص130.

برگرفته از

بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا


معرفی کتاب 1


#معرفی_کتاب

یکی از کتاب‌های خوبی که در حوزه سبک زندگی نوشته شده است کتاب منشور زندگی در منظر امام رضا علیه السلام  توسط محمد حسین پور امینی نوشته شده است که توسط اداره پاسخگویی به سئوالات دینی آستان قدس رضوی در تابستان 1392 چاپ شده است و نسخه الکترونکی این کتاب هم اکنون در دسترس همگان می‌باشد نویسنده محترم این کتاب را در چهار فصل جمع آوری نموده است.

فصل اول: سبک زندگی معیار را در چهار بخش آورده است. و فصل دوم: ارتباط با خدا در 21 بخش و و فصل سوم: ارتباط با خود را در 20 بخش و فصل چهارم : ارتباط با خلق را در 13 بخش آورده است. 


بخشی از این کتاب

معرفی کتاب


دانلود کتاب


هدیه قبل مرگ

ارسال هدیه قبل از مرگ

1- هدیه به ملک الموت

برای چه کسانی باید هدیه فرستاد؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله برای هر کس چهار هدیه سفارش دادند، فرمودند: یکی از آنهایی که باید برای او قبل از آرزوی مرگ، یا قبل از مردن هدیه بدهی، ملک الموت است. باید برایش هدیه بفرستی، خوشحالش کنی که وقتی می آید جانت را بگیرد، پیغمبر به او سفارش کند که این کسی که می خواهی جانش را بگیری، آدم خوب و مؤمنی است و ما قبولش داریم.


امام صادق علیه السلام می فرماید: ملک الموت به پیغمبر صلی الله علیه و آله می گوید: یا رسول الله! در جان گرفتن از او از پدر نسبت به او مهربانتر هستم. یعنی جانش را می گیرم، طوری که هیچ دردی را نفهمد، بلکه خوشش نیز بیاید؛ سکرة الموت»؛ سکرة به معنای مستی است.


باید کاری کرد که قبل از مردن و آرزوی مرگ، ملک الموت محبّ و علاقه مند ما باشد، چون اگر از کسی نفرت داشته باشد، خدا می داند که همین مرگ، چه عذاب دردناکی برای او خواهد شد. با آن شکل و وضعی که می آید تا جان محتضر را بگیرد، نه شکلش قابل تحمل است و نه جان گرفتنش.


با توجه به مطلب قبل، قرآن می فرماید:


بعضی ها قبل از این که ملک الموت بیاید تا جانشان را بگیرد، فرشتگانی نازل می شوند، به صورت و پشت او تازیانه هایی از عذاب می زنند که دردش را حتی یک نفر نیز در این عالم نمی داند که چگونه است.


برای چند روز در این دنیا ماندن که آخرش نیز باید رفت، حق و ناحق، مال حرام، شهوت و رابطه حرام، هیچ نمی ارزد. اگر عمری لذت حرام بچشد، به لحظه آن شکل مردن نمی ارزد. نه تنها مردنش، بلکه به لحظه ای نگاه کردن به ملک الموت نمی ارزد.


2- هدیه به قبر خود

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: دومین کسی که باید برای او هدیه تهیه کنی قبر است، خانه ای که می خواهی تا قیامت در آن باشی. این هدیه را بفرست که آن خانه، برایت خانه غربت، وحشت، ظلمت، اختناق، تنهایی و دلگیری نباشد.


پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرماید:


بعضی ها که از دنیا می روند، شب اول قبرشان از شب بهترین دامادهای کره زمین برایشان شیرین تر است. عده ای نیز وقتی می میرند، سنگینی و سختی شب اول قبرشان را کسی نمی تواند درک کند.


خدا در قرآن می فرماید: این گونه افراد، افرادی که در دنیا به فکر قبر و برزخ خود بوده اند، وقتی وارد قیامت می شوند، با کسی که در کنار آنها است صحبت می کنند و می پرسند: ما چه مدت در برزخ بودیم؟ ممکن است دویست هزار سال در برزخ بوده باشد، اما چون خدا نمی گذارد که این زمان را متوجه شوند، لذا وقتی وارد قیامت می شوند، خیال می کنند که یک ساعت یا نصف روز در برزخ بوده. مانند اصحاب کهف که در متن قرآن آمده است، سیصد سال خواب بودند وقتی بیدار شدند، با یکدیگر گفتگو کردند:قَالَ قَائِلٌ مّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُواْ لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ»


چه مدتی است که ما در این غار هستیم؟ یکی از آنها گفت: فکر می کنم یک روز باشد. دیگری گفت: نه، ما تازه از شهر آمدیم، مگر چقدر اینجا خوابیدیم؟ چند ساعت بیشتر نیست.


دیگری گفت: گرسنه ایم، پول بردار، غذای پاکیزه بگیریم، یعنی از مکانی که حلال فروش است، غذای پاک بخریم. آنها می دانستند که غذای ناپاک چه اثرات منفی دارد. به کسی آشنایی ندهیم، چون ممکن است حکومت هنوز به دنبال ما باشد، و وقتی که مخفی گاه ما را بفهمند، بیایند و ما را بگیرند. مسیر غار تا شهر را که در دل کوهی نزدیک به اردن بوده و شهر در دامنه همان کوه بود، رفتند. وقتی آمدند، متوجه می شوند که در و دیوار شهر عوض شده است، گفتند: یعنی چه؟ مگر در ظرف مدت نصف روز شهر عوض می شود؟ دیدند هیچ کدام از چهره ها را نمی شناسند. درب مغازه غذا فروشی رفتند، گفت: غذای پخته به ما بده.


قرآن مجید می گوید: سکّه پول را که درآورد، فروشنده دست او را گرفت، گفت:


بگو این گنج از کجاست؟ گفت: کدام گنج؟ گفت: این پول های طلا و نقره. مربوط به سیصد سال قبل است. این ها قیمتی است، بگو از کجا آورده ای؟ آنها تازه فهمیدند که سیصد سال است که خوابیده بودند و متوجه نشده بودند.


مرده های مؤمن نیز همین طور هستند؛ وقتی چند صد هزار سال بین مرگشان تا برپایی قیامت طول می کشد، در قیامت به همدیگر می گویند: ما چه مدت در برزخ بودیم؟ خدا این گونه بر بندگان خودش آسان می گیرد.


لذت های دنیا را با لذت های آخرت معامله نکنید! لذت حلال که زیاد داریم؛ خوردن از راه حلال، انسان لقمه حلال بخورد- ولو نان و پنیر یا نان خالی باشد- وقتی حلال می خورد، لذت می برد.


امیرالمؤمنین علیه السلام اغلب اوقات نان جو می خوردند. شنیده اید که شب نوزدهم ماه رمضان، ام کلثوم برایش شیر و نمک با نان آورد. حضرت با لبخند فرمودند:


دخترم! چه وقت دیده ای که پدر بر سر سفره ای که دو سه نوع غذا باشد، نشسته باشد؟ او همان نان خشک خالی را که می خورد، لذت می برد. چون می دانست که این نان حلال است. انسان از حلال خدا لذت می برد. شما با پوشیدن لباس حلال و گفت و شنود خنده دار شرعی نیز لذت ببر! خیال می کنید انبیا و اولیای خدا علیهم السلام نمی خندیدند و شوخی نمی کردند؟


پیرزن قد خمیده ای که دیگر قیافه ای برایش نمانده بود، با عصا خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد، گفت: یا رسول الله! کلمه ای به ما بگو، خیال ما را راحت کن.


پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: چه بگویم؟ گفت: آیا در قیامت مرا به بهشت می برند؟ فرمود:


نه، نمی برند. گفت: مرا راه نمی دهند؟ بلند بلند گریه کرد. بلال آنجا بود، گفت: یا رسول الله! این پیرزن به بهشت راه ندارد؟ فرمود: نه، تو را نیز به بهشت راه نمی دهند. این غلام نیز شروع به گریه کرد.


پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: گریه نکنید! شما به بهشت می روید ولی نه با این قیافه، آن پیرزن را به دختر بیست ساله و تو را نیز به جوانی سفیدرو و زیبا تبدیل می کنند. آن گاه هر دو نفر آنها از این شوخی پیامبر صلی الله علیه و آله به خنده افتادند. 2» پیغمبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام نیز شوخی می کردند و مردم نیز می شنیدند و می خندیدند. فکر نکنید که انبیا علیهم السلام همیشه عبوس بودند. آنها نیز از شوخی، خنده، دوست و خانواده لذت می بردند. 3» گنهکاران لذت اضافه ای نمی برند، کار آنها نیز همان برنامه ها است، اما از راه حرام. آن لذتی که انبیا از شهوت با ازدواج می بردند، گنهکاران همان را از راه می برند، هیچ فرقی نمی کند. تازه آن کسی که دارد می کند، وحشت دارد که نکند کسی بفهمد و آبرویش برود. اما آن کسی که با همسر خودش زندگی می کند، چه وحشتی دارد؟ امنیت کامل دارد.


فریب این لذت های ناباب و انحرافی را نخورید. برای قبرت باید هدیه بفرستی.


3- هدیه برای ترازو و میزان قیامت

4- هدیه برای دو فرشته سؤال کننده در قبر

5- هدیه برای صراط و جاده قیامت

6- هدیه برای مالک دوزخ

7- هدیه برای بهشت و رضوان الهی

8- هدیه برای جبرئیل

هدیه ای نیز باید برای جبرئیل بفرستید، چون او فرشته مقرب پروردگار است که شفاعت و دعایش روز قیامت کار می کند. جبرئیل اهل نظر است. قرآن می گوید: او به قدری مقام دارد که کسی که دشمن جبرئیل است، کافر است و از تمام رشته های رحمت خدا جدا است. یهودی ها، دشمن جبرئیل هستند و علت دشمنی شان نیز این است که می گویند: ما پیغمبری مانند موسی علیه السلام و کتابی مانند تورات داشتیم، چرا جبرئیل آمد و مقام نبوت را برای این شخص عرب آورد و چراغ آیین ما را خاموش کرد؟ علمای یهود، سخت با جبرئیل دشمن هستند. پیغمبر فرمودند: برای جبرئیل نیز هدیه بفرست.


9- هدیه برای رسول خدا

10-هدیه برای خدا

پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: برای هر نفر از این ها چهار هدیه بفرست که جمعاً چهل هدیه می شود.


ای صوفی شراب آن گه شود صاف که در شیشه بماند اربعینی


در دستورهای اسلامی چهل، عدد مقدسی است: وَوَ عَدْنَا مُوسَی ثَلثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقتُ رَبّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً»


پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند: وقتی هدایا را فرستادی، به تو اجازه می دهم که آرزوی مرگ کنی، چون این مرگ، زیباترین مرگ است، چرا؟ چون می خواهی در آغوش پرمحبت ملک الموت، برزخ، قبر، ن و منکر، ترازوی الهی، صراط مستقیم قیامت قرار بگیری. می خواهی جبرئیل برایت دعا کند، من از تو شفاعت کنم و خدا به تو نظر لطف کند، پس این هدیه ها را بفرست.


چهار هدیه به هر کدام از ده حقیقت


بعد حضرت برای این شخص چهار هدیه را بیان کردند: اول؛ هدیه ملک الموت است، چون ما اول با او برخورد می کنیم، بعد قبر، بعد سؤال کنندگان، بعد میزان، صراط، مالک، رضوان، جبرئیل، پیغمبر و پروردگار است. همه این ها که از دستشان کاری برنیامد، آخرین نفر خداست که مشکل ما را حل کند. در جلسه بعد بررسی می کنیم که این هدایا چیست؟!

منبع: برگرفته از سایت

حوزه نت


Chinese speaking

 

امام على علیه السلام: 


أکذِبِ السِّعایَةَ و النَّمیمَةَ، باطِلَةً کانَت أو صَحیحَةً»
دوبهم زنی و سخن چینى را دروغ شمار، نادرست باشد یا درست. غررالحکم

 
 

چشم: یکی دیگر از زیانهای زبان، سخن چینی است که در قباحت و رذالت و شناعت آن، آیات و روایات بسیاری وارد شده است و در آنها درباره آن صفت خبیثه تعبیراتی دیده شده که کمتر در خصوص صفات دیگر دیده می شود.

دست: چطور؟

چشم: در قرآن به آیات چندی برخورد می نمائیم که رذالت و پستی سخن چینی و صاحبش به خوبی مشاهده می گردد، چنان که در موضعی چنین فرموده:

و مطیع هر سوگند خورنده حقیر مشو که بسیار عیب جوست و بسیار به مجالس سخن چینی می رود. [1]

مجلسی رحمة الله علیه در بحار به آیه هشتاد و پنج سوره نساء و نراقی در معراج السعادة به آیه: ویل لکل همزة لمزة نیز استدلال فرموده اند.

و اما روایات

احادیث بسیاری در نکوهش این صفت بسیار رذیله از ائمه هدی (ع ) نقل گردیده که از باب نمونه به چند روایت اشاره می شود:

1- از امام صادق (ع ) روایت شده که فرمود: چهار دسته اند که داخل بهشت نخواهند شد: کاهن، منافق، شارب الخمر دائمی و قتات که سخن چین است. [2]

2- از امام جواد از پدران بزرگوارش (ع ) روایت شده: که پیغمبر اکرم (ص ) فرمود: در شب معراج زنی را دیدم که سر او سر خوک بود و بدنش بدن الاغ، و بر آن بود هزار هزار رنگ از عذاب، پس از عمل او از حضرت پرسیده شد؟ فرمود: بدرستی که آن زن سخن چین و بسیار دروغگو بود. [3]

3- از علی (ع ) نقل شده که فرمود: عذاب قبر از سخن چینی، و بول (یعنی پرهیز نکردن از نجاست بولی ) و تنها ماندن مرد از اهلش می باشد. [4]

امام صادق (ع ) از پدران خود (ع ) از پیامبر اکرم (ص ) نقل فرموده که آن سرور فرمود: آیا به شما بگویم که بدترین افراد کیست؟ گفتند: بلی یا رسول الله! فرمودن بسیار روندگان به سخن چینی، جدائی افکنان میان دوستان و اشخاصی که می کوشند برای کسانی که بدون عیبند، عیب تراشی کنند. [5]

زبان سرزنش، بس نیست؟

اندامها: نه! زیان شما خیلی بیش از اینهاست، آقای چشم تقاضا می کنیم به سخنان خود ادامه دهید.

پی نوشت:

 

[1] و لا تطع کل حلاف مهین هما زمشاءبنمیم ، سوره قلم ، آیه 10، 11

[2] اربعة یدخلون الجنة الکاهن و المنافق و مدمن اخمر و القتات و هو النمام بحار، ج 75،ص 263

[3] عن ابى جعفر الثانى عن ابائه علیهم السلام قال : قال النبى (ص ) لما اسرى بى رایت امراة راسها راس خنزیر، و بدنها بدن الحمار، و علیها الف الف لون من العذاب ، فسئل مما کان عملها؟ فقال آنهاکانت نمامة کدابة .

[4] عن على (ع ) قال عذاب القبر ی من النمیمة ، و البول و عزب الرجل عن اهله . بحار ج 75،ص 2665

[5] الا النبئکم بشرارکم ؟ قالوا بلى یا رسول الله قال : المشاوون بالنمیمد المفرقون بین الاحبة الباغون للبراءالمعائب . بحار ج 75،ص 266، وسائل ج 8،ص 617

برگرفته از سایت حوزه نت



آخر صحب تهای حا جآقا بود که وارد مسجد شدم و یه گوشه نمازم رو بستم: الله ا کبر. »
خب، امروز چهار تا راه برای اینکه توی نماز حواسمون جمع باشه، گفتیم:
۱. ترجمۀ نماز و اذکار رو یاد بگیریم و به اون توجه کنیم؛
۲. مکان مناسبی رو برای خوندن نمازمون انتخاب کنیم. طبیعیه ا گه کسی بخواد جایی مطالعه کنه
که س ر وصدا زیاده، حواسش پرت م یشه؛
۳. وقت وضوگرفتن حواسمون جمع باشه؛
۴. قبول کنیم که حضور قلب پیدا کردن تمرین م یخواد. »
صبح تهای حا جآقا تموم شد، نماز من هم.! عجب حضور قلبی!

 


ارزش تفکر

 


امام على علیه السلام: 

زیاد اندیشیدن و فهمیدن، سودمندتر از زیاد تکرار کردن و خواندن است
فَضلُ فِکرٍ و تَفَهُّمٍ، أنجَعُ مِن فَضلِ تَکرارٍ و دِراسَةٍ 

غررالحکم حدیث 6564

تعقل دارای مفهومی است که آن را می توان چنین توصیف کرد: تعقل که باید تقویت شود، عبارت است از تفکر هدفدار با انطباق بر قوانین، یا به عبارت صحیح تر، با انطباق قوانینی که صحت آن ها اثبات شده است بر آن. این ماده در قرآن مجید با عبارات گوناگون، شدیداً مورد تذکر قرار گرفته است.

با کلمه تفکر» در 18 آیه، مانند:

قُلْ هَلْ یسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکرُونَ [1]

به آنان بگو آیا نابینا و بینا یکی است؟ آیا فکر نمی کنید؟»

با کلمه عقل» در 49 آیه، مانند:

وَ یجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یعْقِلُونَ [2]

و پلیدی را برای کسانی قرار می دهد که تعقل نمی کنند.»

با کلمه تدبیر» در 4 آیه، مانند:

أَ فَلَمْ یدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِینَ [3]

آیا آنان در گفتار الهی [که عین حق است ]، نیندیشیده اند، یا برای آنان چیزی آمده است که برای پدران گذشته آنان نیامده بود؟»

با کلمه لُبّ» که به معنای عقل ناب و تعقل عمیق است، در 16 آیه. البته این کلمه در شکل جمع (الباب) و با کلمه اولو» به معنای صاحبان (صاحبان عقول)، در آیات مزبور آمده است، مانند:

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ [4]

قطعاً در آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف (تعاقب) شب و روز، آیاتی است برای عقلاء (خردمندان.)»

بدان جهت که خداوند متعال اکیداً دستور به تقویت عقل می فرماید، لذا باید گفت:

در آیاتی که ماده لُبّ» آمده است- در حقیقت- تحریک و تشویق شدید برای تعقل و تفکر می نماید.

با کلمه شعور» در 28 آیه، مانند:

یخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ ما یخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یشْعُرُونَ [5]

آنان که در صدد نیرنگ زدن به خدا و به کسانی که ایمان آورده اند، برمی آیند. و آنان نیرنگ نمی زنند، مگر به خودشان و نمی فهمند.»

با کلمه فقه»، در 20 آیه، مانند:

انْظُرْ کیفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یفْقَهُونَ [6]

بنگر که چگونه آیات را برای کسانی که خوب می فهمند، مورد تصریف (گرداندن) قرار می دهیم.»

همان طور که ملاحظه می شود، 135 آیه در قرآن مجید درباره تحریک به تفکر»، تعقل»، تدبّر»، تحصیل عقل ناب»، شعور» و فهم عالی» وارد شده است.

اگر بخواهیم از دیگر کلمات که با دلالت غیر مستقیم به ضرورت تقویت پدیده های مزبور تأکید می کنند، استفاده کنیم، مانند تذکر، تعداد آیات مربوطه از 300 مورد می کند.

چیست نشانی آنْک هست جهانی دگر

نو شدن حال ها رفتن این کهنه هاست

روز نو و شامِ نو، باغِ نو و دام نو

هر نفس اندیشه نو، نو خوشی و نوعناست

                                                                      

 به همین جهت، منابع اسلامی با تذکر فراوان به وم آشنایی با قوانینی که تفکر هدفدار و تعقل باید بر طبق آن ها حرکت کنند، آن مواد ضروری و مفید را که اداره کننده حیات معقول انسان ها می باشند، بیان نموده و طرق پیدا کردن این مواد را گوشزد می کند. وقتی آیاتی را که در توضیح ماده اول آورده ایم، با دقت کامل مورد توجه قرار بدهیم، به خوبی اثبات می شود که نیروی تعقل چگونه باید تقویت شود و کدامین مواد برای حرکت در مسیر حیات معقول برای تحویل دادن به آسیاب مغز، ضروری و مفید می باشند. ضمناً همان آیات، اهمیت حیاتی اصول و قوانین صحیح را که در پهنه هستی- چه برای فهم واقعیاتِ برون ذاتی و چه برای درک واقعیات درون ذاتی باید فهمید- گوشزد می کند.[7]

پی نوشت ها:

[1] - سوره انعام، آیه 50.

[2] - سوره یونس، آیه 100.

[3] - سوره مؤمنون، آیه 68.

[4] - سوره آل عمران، آیه 190.

[5] - سوره بقره، آیه 9.

[6] - سوره انعام، آیه 65.

[7] جعفرى تبریزى، محمد تقى، قرآن، نماد حیات معقول، 1جلد، موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفرى - تهران - ایران، چاپ: 3، 1384 ه.ش.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها